دین زرتشت درجامعه ایران
همانگونه که میدانیم تاریخ دقیق ولادت زرتشت مشخص نیست همچنین دراینکه وی ازپیامبران الهی بوده است یاخیرتردید وجود دارد اما به هرحال با خوشبینانهترین تاریخ به نظرمیرسد وی درحدود3هزارسال پیش بدنیا آمده باشد وابتدا مذهب خود را درشرق ایران گسترش داده باشد به نظرمیرسد دردوران هخامنشیان زرتشتیت با نوعی مزدا پرستی درایران نفوذی پیدا کرده بود اما دراینکه دین رسمی هخامنشیان زرتشتی بوده است یانه تردید وجود دارد.
بنابرگزارشاتی که بوسیله خود زرتشتیان ومطلعین آنها آمده است کتاب اصلی اوستا که کتاب مقدس زرتشتیان است وبه نام گنج شاپیکان یا گنج شایگان نام داشت پس ازحمله اسکندرقسمت اعظم آن 0.9 سوزانده ومنهدم شد وبقیه قسمتها هم پراکنده گشت.
پس بنابراین با پایان حکومت هخامنشیان علاوه براینکه مذهب زرتشت به وسیله یونانیان تحت تهدید جدی قرارگرفت کتاب آنها هم پراکنده گشت.
دراکثریت دوران اشکانیان این پراکندگی وجود داشت تا اینکه یکی از پادشاهان اشکانی به نام بلاش اول ویا بلاش سوم دستوربه جمعآوری کتاب اوستا را صادرکرد.این جمعآوری ازدوره ساسانیان تا دوره سلطنت شاپوراول به طول انجامید بعد ازحدود600سال پراکندگی درحالیکه قسمت اعظم آن که ازبین رفته بود بقیه آن جمع آوری شد بنابراین به این ترتیب میبینیم که کتاب اوستا که پراکنده بود دراین مدت آسیب زیادی دیده و ماخذ اصلی زرتشتیان ازبین رفته بود.ازطرفی دیگر دراواسط دوران اشکانیان مذهب مسیحیت بوسیله حضرت عیسی تبلیغ شد وبه تدریج مناطقی از آسیای غربی و بین النهرین پیروان فراوانی پیداکرد ودرایران هم پیروان مسیحیت روبه افزودن بود هرچند قدرت وتعصب شاهان ساسانی از زرتشت مانع از رواج مسیحیت درایران شد ولی نفوذ تدریجی آن درایران وهمچنین بروز مانویت آن هم در زمان شاپوراول ضربه سنگین دیگری بود که به زرتشت خورد.هر چند بنابر کوشش همان کرتیل معروف مانی دستگیر واعدام شداما مذهب مانویت درشرق ایران وترکستان پاگرفته بود وچون به مراتب از زرتشتیت ملایمتربود وترکیبی از زرتشتیت ومسیحیت بود طرفداران خود را حفظ کرده بود
سرانجام دردوران شاپورسوم وبهرام چهارم ودرنهایت بهرام پنجم مسیحیان ایران آزادی عمل پیداکردند البته فرقهای ازمسیحیت به نام نستوریان آزادی عمل پیدا کردن مسیحیان باعث شد که دین زرتشت بیش از پیش شکننده شود و دراوایل دوران قباد اول ساسانی با بروز مزدکیت وسلطه تقریباً چهل ساله اودرجامعه ایرانی وحضورش به یکی از بزرگترین آسیبهای زرتشتیت درایران بدل شده بود
زرتشتیت حرف زیادی برای گفتن نداشت همان طورکه مانویها ومزدکیها درایران نفوذ کرده بودند مسیحیت روزافزون نفوذ میکرد با ورود اسلام ضربه نهایی به پیکره زرتشتیت وارد شد واکثریت مردم ایران به دین اسلام گرویدند .
گروهی اززرتشتیان به هند پناهنده شدند ، درهرحال اسلام به شدت زرتشتیت راتحلیل برد هرچند عدهای معتقدند که اگراسلام هم به ایران نمیآمد زرتشتیت آنقدر نفوذ خود را از دست داده بود که دیریازود مردم ایران یا به مسیحیت یا به بودائیت میگرویدند.اما از طرفی دیگر انحصارطلبی ، سخت گیری ، مال دوستی ، تحت فشارقراردادن ، فریبکاری وتزویری که مغانهای زرتشتی ومقامهای عالیتر داشتند برای مردم ایران روشن شده بود. بیش ازپیش این مذهب را مورد نفرت مردم ایران قرارداده بود که خود این هم باعث شده بود که مردم ایران هرچه زودتر این مذهب را کنار بگذارند همدستی مغان با سلطتنت ساسانی وانحصارطلبی که حتی درمورد پادشاهها اعمال میکردند وامتیازات فراوانی که درجامعه ایرانی کسب کرده بودند مزید برعلت بود .با این حال زرتشتیت توانست با ضرب وزورقوای مسلح وقوای حکومتی وبخاطر بعضی اشتباهات مذاهب هم دورهاش مثل مزدکی ومانوی وتوخالی شدن تدریجی مذهب مسیحیت خودش را تا دوران آخر حکومت ساسانیان حفظ کند
اما اسلام که یک مذهب راستین وتازه نفس بود ضربه نهایی را به زرتشتیت وارد آورد.