بازسازی ساختار شهری و اجتماعی
از پیامدهای جنگ جهانی دوم در دهه 50 ارائه طراحی شهری با یک جاش دیگر بود: علاوه بر مشکلات روزافزون شهری وفرصتهای زیستگاههای جدید بخشهای قدیمی شهرهای موجود در اروپا، تا حدودی بدلیل خرابیهای ناشی از جنگ و تا حدی هم بدلیل کهولت و کهنگی فیزیکی عدم نیاز به کارکرد قبلی و نیاز مبرم به بازسازی داشتند.
دلیل دیگر برای برنامههای نوسازی و بازسازی یافتن و درک سازگاری مابین خرابیهای فیزیکی و پسرفتهای اجتماعی بود. مردم مستمندی که در مراکز شهرها زندگی میکردند میتوانستند با دریافت خانههای بهتر و محیطهای زندگی مناسبتر کمک شوند. البته این مسأله نو و تازهای نبود و مثالهای مشابه موجب بالارفتن برنامهریزی شهری در قرن 19 شده بود.
علاوه بر شهرهای جدیدش بریتانیای کبیر یک برنامه سنگین تهیه مسکن را بعهده گرفت و بازسازی پروژههایی را در خیلی از شهرهایش شروع نمود – پاکسازی محلههای فقیرنشین و کثیف بعد از جنگ و توسعه مجدد (که اکثر آنها از مدل لوکوربوزیه تآثیر گرفتند) انتقادها را تحریک نمود و در دهه 60 و 70 به برنامههایی مثل اصلاح و آبادی فضاهای عمومی که تأکید بیشتری در نگهداری و بازسازی و ترمیم کردن داشت راه پیدا کرد. Improvement Ar (Goenera)
در اروپای شرقی نیز بازسازی وسیع شهری انجام گرفت. برای مثال در هلند مرکز روتردام که در آغاز جنگ جهانی دوم فرو پاشید مجدداً بازسازی شده بود و در کنار شهرهای بزرگ واحدهای همسایگی گستردهای طراحی شد که احتیاجات برای خانههای جدید را برآورده مینمود. این نیز به مانند انگلستان برنامههای پاکسازی و توسعه مجدد مراکز شهری توسط برنامههایی از جمله نظام بخشیدن به بازسازی خدمات اجتماعی و جایگزین کردن ساختمانهای جدید ارجحیت داده شد.