سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متن وثیقه نامه دشت مغان

در حدود دو قرن است که خاندان صفویه ، تاج و تخت سلطنت را از تصرف سلاطین ترکمانپه که اهل سنت بوده اند گرفته ، و خود براریکه سلطنت نشسته اند ، برای اینکه سلطنت خود را استحکامی بخشند بفکرشان رسید ، فیما بین اهم بنای سب و رفض گذاشته و به دستیابی این تدابیر آتش افروزند ، و مردم را به جان یک دیگر اندازند ، این تفرقه اندازی آنقدر پیش رفت ، تا این که مسلمین دست از مقاتله کفره برداشته مشغول اسر و قتل نفوس و غارت و نهب اموال و برادران دینی خود شدند ، وضع مملکت به آنجا رسید ، که طایفه لزکیه (لکزیه)به شروان ، و افاغبه بر عراق و فارس و اصفهان ، و ملک محمود سیستانی برخراسان و عثمانی بر آذربایجان و کرمانشاهان و همدان ، و روسیه بر مازندران و گیلان دست یافتند و متصرف شدند . اهالی این دیار و بلدان جمیعاً پامال جنود حوادث فتنه اسیر سرپنجه فتور و محسن گشتند ، بعد از این که دست امید ، ما بی کسان و هر سو گسیخته گردید ، دست به دامان پروردگار یکتا دراز کردیم ، و ازدرگاهش خواستیم بعداز عسر یسری ، به عنایت یزدانی و مرحمت صمدانی ، کوکب وجود مسعود همایون و نیر تا بناک ذات فرخنده صفات میمنت اثر طالع و بار کاب برگزیده حضرت خالق ، زحمت کش راه خلایق ، آفتاب اوج سلطنت  جهانبانی ، و ستاره برج معدلت و گیتی ستاد ، مظهر قدرت الهی ، دست افشار معدن پادشاهی را از افق خراسان تابان ، مشعل دولت فروزش را برای ظلمت زایی شب تیره روزی سیله بختان ، روشن و فروزان ساخت ، اولاً به نیروی تأیید الهی دارد الملک خراسان را از وجود متغلیه پرداخت ، بعد از آن ، رایت فراز عزیمت به جانب اصفهان گشته ، و اصفهان و ممالکی را که درتصرف افاغنه بود مسخر ساخت ، و همچنین ولایت مازندران و گیلان را از تصرف اروس ، ممالک آذربایجان و کرمانشاهان و همدان و گرجستان را از تصرف عثمانی انتزاع و مسخر کرده ، آثار جور و عدوان را بردند اخت ،در این اوان سعادت غشان ، که یعون عنایت یاری ، و چیره دستی بخت فیروز بر همگی دشمنان و سرکشان ایران و اطراف ممالک محروسه غالب و مظفر ، و رعایاو ضعفای این بلاء که چندین سال بود اسیر انواع مصائب و گرفتار محسن نوائب بودند ، هر یک از مکان و مسقر خودآسوده حال درفاهیت پرور شدند و کارعدل  … تمام و امور ممالک نظام یافت ، تمام اهالی ممالک ایران را از اسید و فاضل ، و عالم و جاهل ، و خرد و بزرگ . و تاجیک و ترک ، و صغیر و کبیر ، و برنا و پیر را در صحرای مغان در اردوی ظفر نمون احضار فرمود و خواهشمند اذن کلات و ابیورد (درگز ) گشته مقرر فرمودند ، که از بردی خود از سلسله صفویه با سایر طبقات امم هر کس را که خواهیم ، به سلطنت دریاست قبول کنیم ، چون اهالی ایران آنچه در وتن مدت به روزگار خود دیده ، از گل خیر بوستان دولت صوفیه بود ، که در عهد ایشان ، آتش فتنه و نقاضت افروخته گشت همگی اطراف را به دشمنی و ما را به دست انواع بالا یا و محن داده ، و در این اواخر از عهده ضبط و محافظت ما برنیامدند و در معنی همگی آزاد کرده بندگان اقدس بودیم ، از چنگ اعدا نجات ، و قالب افسرده ما را دوباره حیات دادند ، لهذا همگی در مقام تمنا آمده ، و دست به دامن مرحمتش زده مستدعی فرسخ این عزیمت هستیم ، بندگان اقدس از راه مرحمت استدعا کمترینان را پذیرفته ترک عزیمت مذکور فرمودند ، و کمترینان قلباً و لساناً و متفق اللفظ و الکلمه بندگان اقدس را به سلطنت و ریاست اختیار و ترک تولای سلسله صفویه کرده عهد و شرط و قرار و اعتراف کردیم ، که نسلاً بعد نسل شیوه سب و رفض مبدعه دولت صفویه را که گناهی عظیم بود با لکیه ترک و مذهب و سنت حنیف جعفری که همیشه راهنما و مطبوع امت احمدی بوده قبول و مسلوک نمائیم ، و از سلسله صفویه ذکوراً و اناثاً احدی را تابع و مطیع نشویم ، ودر هر ملک و شهر که باشد ایشان را اعانت و متابعت نکنیم ، و از هر یک از کمترینان که نسلاً بعد نسل خلاف عهد و قول ظاهر شد ، مردود در گاه الهی و مستحق سخط غضب حضرت رسالت پناهی بوده ، خون ماهدر و عرض و نفس ما مستوجب عقوبت و خطر باشد ، تحریراً فی چهارم شهر شوال المکرم سنبه – 1148 هجری قمری

 

تعدادی از نام و مهر حاضران در مجلس