ریشه های فکری و اعتقادی
ـ صهیونیسم به اندازه تورات قدمت دارد و این جریان بود که در همان روزهای نخستین حس ملی گرایی را در میان یهودیان برانگیخت و جنبش هرتزل تنها صهیونیسم قدیمی را تجدید و سازماندهی کرد. ـ صهیونیسم بر آموزه های تحریف شده تورات و تلمود بنیان نهاده شده است. نباید فراموش کرد که تعدادی از رهبران صهیونیسم ملحد و بی دین هستند و دین یهود تنها پوششی برای رسیدن آن ها به مطامع سیاسی و اقتصادیشان است. ـ اکثریت یهود آنچه به اصطلاح به تلمود معروف است را یک نوع قانون اساسی دینی می دانند. تلمود عبارت است از پژوهش ها و نظریات خاخام ها و احبار یهود که در آن ها تمامی جوانب خصوصی و عمومی زندگی مشخص شده است. در آن ها احکام و تعلیماتی آمده است که وضعیت اجتماعی و سیاسی آن ها را توجیه می کند و در قلب و دل آن ها و نسل های بعدی بذر کینه و عداوت و حس انتقام جویی از جامعه بشری و دیگران و خوردن مال مردم و قتل و کشتار و هتک حرمت ناموس آن ها را می کارد و برای خوش گذرانی از خون انسان در برخی مناسبات دینی استفاده می شود و قطراتی از آن بر روی کلوچه های خاصی که در ایام عید و دیگر ایام پخته می شود، ریخته می شود.
پراکندگی و مراکز نفوذ
ـ صهیونیسم چهره سیاسی یهودی جهانی است و همچنان که خود یهودیان توصیف کرده اند، مانند فشنو خدای هندوهاست که صد تا دست دارد. صهیونیسم هم در رژیم های حاکم بر جهان ایادی خاص خود را دارد که در راستای منافع آن گام بر می دارند. ـ این صهیونیسم است که اسرائیل را راهبری و برنامه ها و سیاست های آن را تنظیم می کند. ـ ماسونی هم بر اساس آموزه های صهیونیسم و راهنمایی های آن فعالیت می کند و رهبران جهان و اندیشمندان زیر نظر آن هستند. ـ صهیونیسم صدها جمعیت و انجمن در اروپا و آمریکا در زمینه های مختلف که به ظاهر متناقض هستند، فعالیت می کنند ولی در اصل همه آن ها برای خدمت به منافع و مصالح یهودیت جهانی کار و تلاش می کنند. ـ برخی خیلی زیاد در میزان قدرت و توان آن مبالغه می کنند و برخی هم آن را ناچیز می انگارند. این دو نظر هر دو اشتباه است چرا که واقعیت موجود بر این نکته دلالت دارد که یهودیان اکنون دوران استثنایی و بلندپروازی خود را احیا می کنند.
رابطه بین صهیونیسم و اسرائیل
در تدوین و تبیین روابطاسرائیل و صهیونیسم سه مولفه اساسی مطرح است که عبارتاند از جوامع یهودی، اهداف ومنافع صهیونیسم و بالاخره اهداف و منافع اسرائیل.
در دوران زایش اسرائیل ازسوی صهیونیسم، ابهامی در تمییز منافع این دو، حداقل برای روسای سازمانهایصهیونیستی وجود نداشت. در آن تاریخ اسرائیل بهعنوان یک کشور کوچک و ناتوان و درحلقه محاصره اعراب، بهطور کامل حیات و ممات خود را در پشتیبانی سازمانهایصهیونیستی میدانست. در آن مقطع اسرائیل از سازمانهای صهیونیستی خدمات ذیل رادریافت مینمود:
تشویق و سازماندهی جوامع پراکنده یهودی برای مهاجرت بهاسرائیل.
تامین هزینههای اقامت و سازماندهی یهودیان در اسرائیل.
تامینهزینههای هنگفت تسلیحاتی اسرائیل، برای مقابله با مقاومت فلسطینی و کشورهای خطمقدم.مشروعیت بخشیدن به حاکمیت دولت یهود در فلسطین تحت عنوان «اسرائیل» درصحنه سازمانهای بینالمللی و نزد بازیگران اصلی آن دوران یعنی آمریکا، شوروی وانگلیس که توسط لابیهای یهودی انجام میگرفت.تا پایان چهار جنگ اعراب واسرائیل و چیره شدن اسرائیل بر دولت عرب، به نظر میرسید بسیاری از سازمانهایصهیونیستی تمام و کمال در راستای خواستههای اسرائیل گام برداشتهاند. لکن از آنمقطع به بعد دو مورد اول در اولویت سردمداران صهیونیست نبوده و بیشتر در راستایمحورهای سوم و چهارم به فعالیت پرداختند و این در حالی بود که دولت اسرائیل در پیکسب پیروزی بر دولتهای عرب و انعقاد پیمان کمپدیوید، خود را بمانند کشوری بالغتصور میکرد و خواهان آن بود که سازمانهای صهیونیستی در مسیر سازماندهی یهودیانبرای مهاجرت به اسرائیل و از سوی دیگر تامین هزینههای ساخت شهرکهای یهودینشین،بیش از گذشته کمک و مساعدت کنند.در واقع مرز تفکیک و حتی بروز اختلاف بینصهیونیسم و اسرائیل از این نقطه جنبه عملیتری به خود میگیرد، اما بروز این تنشبین اسرائیل و صهیونیستها هیچگاه منجر به این نشده که سردمداران سازمانهایصهیونیستی نقش محوری خود را نسبت به اسرائیل فراموش و کمرنگ سازند. البته براسرائیل هم پوشیده نیست که سازمانهای صهیونیستی بهعنوان نهادی قانونی و رسمی دردیگر کشورها علاوه بر کارکردهای ویژه خود، پل اصلی ارتباطی بین اسرائیل و جوامعیهودی نیز هستند.